ترس
ترس

ترس در شب عمليات

به نسبتي كه نيروها در منطقه‌ عملياتي سابقه‌ حضور بيشتري داشتند، نيروي تازه ‌وارد و به اصطلاح صفركيلومتر را نصيحت مي‌كردند و دلداري مي‌دادند و اگر نياز به تهور و بي‌باكي بود، طبيعتاً دست به تشجيعشان مي‌زدند. البته با اشاره و كنايه و لطيفه. 

شب قبل از عمليات، وقتي براي حركت آماده مي‌شديم، يكي از برادران بسيجي جواني را پيدا كرده بود و داشت او را توجيه مي‌كرد:
«هيچ نترسي‌ها! ببين هر اتفاقي بيفتد، از اين سه حالت خارج نيست: 
اگر شهيد بشوي مستقيم پيش خدا مي‌روي، 
اگر اسير بشوي به زيارت امام حسين(ع) مي‌روي، و ديگر اين‌قدر در محرم و عاشورا مجبور نيستي به سينه‌ات بزني، 
اگر هم زخمي بشوي ، كه نور علي نور است. آغوش مامان جان در انتظار توست، ديگر چه مي‌خواهي؟»



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شـــده در برچسب:,ساعــت تــوسط نسل سوخته |